خاطره تحویل وسایل چوبی
امروز یکشنبه ساعت 9 صبح 26 آذر ماه سال 1391
سلام پارمیس کوچولوی من، عشق مامان و بابا
دخمل خوشگلم، بالاخره دیشب وسایل چوبیتو تحویل گرفتیم. کمد، تخت خواب، میز کامپیوتر، نمیدونی که چه ذوقی داشتیم، از خوشحالی دست و پامونو گم کرده بودیم. عشق بابایی نمیدونی که چقدر خوشگل شدن.تا ساعت 2 نصفه شب اتاقتو مرتب کردیم و بعد خوابیدیم. اونهم چه خوابی. همش مامانو اذیت می کنی. من می خوابم ولی مامان تا خود صبح بیداره همش با مشت لگد میزنیش.
دختر خوشگلم باور کن که بیصبرانه منتظر آمدنت هستیم و خانه را برای ورود تو مهیا ساخته ایم.
همه چیز آماده هست فقط تورو کم داریم تا با آمدنت خوشبختی مارو کامل کنی و باعث خوشحالی ما بشی.
موقع آوردن وسایلات شوهر عمه (حسین عمو) هم کلی کمک کرد و بعد از آن با عمه حبیبه اومدن شام خونمون. خلاصه کلی خوش گذشت.
مقدمت گلباران دختر خوشگلم
راستی اینم بگم که دیشب اولین برف امسال هم شروع به باریدن کرد.