بهشت کوچک مامان و بابا

سلام بر پارمیس زیبای من سلام بر همه بود و نبود زندگی من سلام بر نور دو چشمان بابا سلام بر روشنی بخش زندگی من سلام بر گرمی وجودم سلام بر بانوی زیبای من دختر خوشگلم امروز 2 سال و 9 روز از زندگی تو بر روی زمین می گذرد و تو این روزها خیلی شیرین زبون شده ای و همه چیز را به خوبی داری بیان می کنی و با شیرین زبونیات من دویونه می کنی ... با لهجه خاصی حرف میزنی و روز به روز داری شیرینتر میشی ... دختر خوبم اونقدر با محبت و با احساس هستی که حرف نداره... دختر خوشگلم روز چهار شنبه یعنی ششم اسفند ماه نی نی عمه حبیبه بدنیا اومد و تو در بیمارستان همش بوس میکردی ... وقتی من نی نی عمه رو بغل کرده بودم داشتی حسودی می کردی و بدجوری منو نگاه ...

سلام بر پارمیس زیبای من سلام بر همه بود و نبود زندگی من سلام بر نور دو چشمان بابا سلام بر روشنی بخش زندگی من سلام بر گرمی وجودم سلام بر بانوی زیبای من دختر خوشگلم امروز 2 سال و 9 روز از زندگی تو بر روی زمین می گذرد و تو این روزها خیلی شیرین زبون شده ای و همه چیز را به خوبی داری بیان می کنی و با شیرین زبونیات من دویونه می کنی ... با لهجه خاصی حرف میزنی و روز به روز داری شیرینتر میشی ... دختر خوبم اونقدر با محبت و با احساس هستی که حرف نداره... دختر خوشگلم روز چهار شنبه یعنی ششم اسفند ماه نی نی عمه حبیبه بدنیا اومد و تو در بیمارستان همش بوس میکردی ... وقتی من نی نی عمه رو بغل کرده بودم داشتی حسودی می کردی و بدجوری منو ن...

سلام بر پارمیس زیبای من سلام بر همه زندگیم سلام بر فرشته کوچولوی من دختر نازنینم روزها و لحظه ها سپری شد و فقط خاطرات آن به جا ماند و امروز تو پا به بیست و دومین ماه از عمرت میگذاری و یواش یواش بزرگ و بزرگتر میشی و من خوشحالم از اینکه همیشه در سلامتی کامل هستی ... دختر نازم ای فرشته نجات بخش من ای کوچولوی زیبای من بودن در کنار تو برایم معنا و مفهوم زیادی دارد و من و تو میتوانیم رابطه دختر و پدری رو درک کنیم ... ای من به قربان پاکی خنده های شیرینت ای من به فدای قلب پاک و مهربونت دوستت دارم... دختر نازنینم دیگه کم کم داری حرف میزنی و شیرین زبونی میکنی و منو با این شیرین زبونیات دیوونه میکنی ... ...

سلام بر پارمیس زیبای من سلام بر همه زندگیم سلام بر فرشته کوچولوی من دختر نازنینم روزها و لحظه ها سپری شد و فقط خاطرات آن به جا ماند و امروز تو پا به بیست و دومین ماه از عمرت میگذاری و یواش یواش بزرگ و بزرگتر میشی و من خوشحالم از اینکه همیشه در سلامتی کامل هستی ... دختر نازم ای فرشته نجات بخش من ای کوچولوی زیبای من بودن در کنار تو برایم معنا و مفهوم زیادی دارد و من و تو میتوانیم رابطه دختر و پدری رو درک کنیم ... ای من به قربان پاکی خنده های شیرینت ای من به فدای قلب پاک و مهربونت دوستت دارم... دختر نازنینم دیگه کم کم داری حرف میزنی و شیرین زبونی میکنی و منو با این شیرین زبونیات دیوونه میکنی ... ...

سلام بر پارمیس عزیزم سلام بر دختر زیبای من بیست ماهگی مبارک پارمیس گلم دخملی ناز بابا امروز دقیقا یکسال و هشت ماه از زندگی تو بر این زمین خاکی میگذرد و در این مدت کلی خاطره بیاد ماندنی در کنار هم داشتیم ...عزیزدلم دیگه داری یواش یواش حرف میزنی و جمله سازی میکنی مثل آب بده من بیشینم بریم ماژین... پارمیس عزیزم برایت بهترینها را آرزو میکنم و امیدوارم که همیشه در مسیر زندگی سالم و تندرست باشی و به مقامهای بلند برسی تا من و مامانی بهت افتخار کنیم  پارمیس زیبای من عاشقانه دوستت دارم ...

سلام بر پارمیس عزیزم سلام بر دختر زیبای من بیست ماهگی مبارک پارمیس گلم دخملی ناز بابا امروز دقیقا یکسال و هشت ماه از زندگی تو بر این زمین خاکی میگذرد و در این مدت کلی خاطره بیاد ماندنی در کنار هم داشتیم ...عزیزدلم دیگه داری یواش یواش حرف میزنی و جمله سازی میکنی مثل آب بده من بیشینم بریم ماژین... پارمیس عزیزم برایت بهترینها را آرزو میکنم و امیدوارم که همیشه در مسیر زندگی سالم و تندرست باشی و به مقامهای بلند برسی تا من و مامانی بهت افتخار کنیم پارمیس زیبای من عاشقانه دوستت دارم ...

دختر خوشگلم پارمیس عزیزم روز کودک را بر تو دختر خوشگلم تبریک عرض میکنم و امیدوارم که همه روزهای عمرت عید باشد و روزگارت بر کام... عزیز دل 16 مهرماه سال 1389  من و مامانی ازدواج کردیم و جشن بزرگ عروسیمان را برگزار کردیم و خداوند تورو به ما هدیه داده است.... ...

دختر خوشگلم پارمیس عزیزم روز کودک را بر تو دختر خوشگلم تبریک عرض میکنم و امیدوارم که همه روزهای عمرت عید باشد و روزگارت بر کام... عزیز دل 16 مهرماه سال 1389 من و مامانی ازدواج کردیم و جشن بزرگ عروسیمان را برگزار کردیم و خداوند تورو به ما هدیه داده است.... ...

سلام بر دختر ناز بابا سلام بر فرشته نجات زندگی من سلام بر پارمیس خوشگلم دختر خوشگلم روز یکشنبه 1393/07/13عید قربان بعد از ظهر از خونه در اومدیم و راهی امامزاده یعقوب شدیم . آنجا که رسیدیم اول ناهار خوردیم بعدش رفتیم زیارت و تو کلی زیارت کردی و نماز هم خوندی.... بعدش اومدیم توی محوطه امامزاده که دست فروشها اونجا بودند... کلی گشتیم و تو باز از اون چرخها که تو خونه دوتا داری خریدی و کلی حال کردی... بعد از امامزاده یعقوب راهی پارک لاله هیدج شدیم و کلی هم اونجا گشتیم سوار تاب و سرسره شدیم و موقع اومدن تو داشتی گریه میکردی که بازم تاب میخوام ... بعد از اونجا هم اومدیم به طرف روستای سوکهریز تا کمی وسایل بگیریم ولی چون دیر وقت بود و هوا ...