اولين روز از مرداد ماه سال 1393
سلام بر همه عمر بابا سلام بر فرشته كوچولوي بابا سلام بر نور چشمان بابا سلام بر پارميس خانوم سلام بر همه هستي بابا
دختر خوشگلم امروز اولين روز از آغاز مرداد ماه سال 1393 مي باشد. امروز دقيقا 521 روز از زندگي تو در كنار ما ميگذرد و در طول اين مدت هزاران هزار خاطر با خود براي ما به جا گذاشته اي. دختر خوشگلم داري يواش يواش وارد دومين مرداد زندگيت ميشي و تو اين ماه يعني 28 مرداد بايد واكسنهاي 18 ماهگيت رو بزنيم... ماماني از الان مونده به فكر اونموقع كه چه خواهد شد. مامان همش ميگه كه اين واكسنها خيلي سخته بچه بدجوري تب ميكنه مريض ميشه ... منهم همش به همسري دلداري ميدم ميگم مگه پارميس خانوم تو كدوم يك از آمپولهايي كه قبلا زده مريض شده تب كرده دختر ما خيلي خيلي قويه و تحملش بالاست...
دختر خوشگلم تازگيا با مامان برات كفش خريديم ولي انگاري وقتي مي پوشي پاهات راحت نيست و احساس خوبي نداري. بخاطر همين مامان ديروز رفته با الهام خانوم برات از اون كفشهاي صورتي كه قبلا داشتي خريده و اين رنگ سفيدشه... اونقدر خوشگل ميشي تو اين كفشا كه نگو...
عمر بابايي همه زندگي من تو شده اي و من بدون تو نمي تونم لحظه اي در اين دنيا نفس بكشم... نفساي من به نفساي تو بنده و فقط با تو مي تونم در اين دنيا زندگي كنم. همه عشق و اميد من تو هستي و من تو را تا بيكران عالم هستي دوست دارم...