خاطره روز شنبه 24فروردین1392
دختر خوشگلم سلام
پارمیس خانوم الان که دارم این مطالب را برایت می نویسم ساعت 4:20 بعداز ظهر می باشد و تو در آغوش من سرت را بر روی شونه ام گذاشته ای و برای خودت بازی میکنی...مامان ساعت 1:30 مدرسه رفت و تو از اون موقع خوابیده بودی و ساعت 4 بیدار شدی ...کمی بازی کردیم بعد که گشنت شد کمی شیر بهت دادم با کلی ولع خوردی و الان در بغل من با خیال راحت و با شکم پر نشسته ای. دختر نازم توی اتاقت از بالای تختت عروسک آویزونه و تو همیشه با اونا بازی میکنی... خلاصه اینکه دختر خوبی هستی و بابایی هم هم تورو عاشقانه دوستت دارد...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی